-
سیاستگذاری آموزشی
این کتاب درباره سیاست آموزشی است اما نه به معنای سنتی آن زیرا بر این باور است که در زمان گذشته سیاست آموزشی به عنوان یک سیاست پذیرفته شده بود اما دیگر چنین نیست امروزه سیاستهای آموزشی در معرض مناقشات قابل توجه و اختلاف نظر همگان قرار دارد. چه تدوین سیاست های آموزشی تا حد زیادی سیاسی شده است (اولسن و همکاران، ۲۰۰۴، ص ۳-۲ ).
با این وجود این کتاب درصدد کنکاش در جزئیات مبانی فلسفی و ایدئولوژیک که سیاست آموزشی را در طی زمان شکل دادهاند ،نیست هر چند لیبرالیسم و ظهور گرایش راست جدید را به اختصار مورد بحث قرار میدهد از سوی دیگر این کتاب نه به بررسی جزئیات فرایند تدوین سیاستهای آموزشی در دولت و نه کندوکاو در شیوههای قانونی استفاده برای تدوین و اجرای سیاست آموزشی میپردازد همچنین بررسی گسترده پیرامون رابطه پیچیده بین ،دولت مجموعههای اداری محلی و مؤسسات آموزشی مورد نظر .نیست این مسائل نادیده گرفته نمیشوند چه یک چارچوب منسجم برای پرداختن به سیاست آموزشی در سطوح مختلف و فراهم ساختن یک دیدگاه جهانی هرچند محدود را در زمینه سیاست آموزشی مباحث و تأثیرات آن به دست میدهند این کتاب بر آن است تا به بررسی یک دسته از مباحث مهم و وابسته به یکدیگر اما محدود بپردازد که در طی دو دهه گذشته در جریان تدوین سیاست آموزشی قابل تشخیص .هستند دو مبحث ،مهم سرمایه داری انسانی و شهروندی و عدالت اجتماعی با مبحث سوم یعنی بازارها انتخاب و پاسخگویی ارتباط داده شده است تا تجزیه و تحلیل بخشهای غالب را که سیاستهای آموزشی در کشورهای مختلف دنیا را شکل دادهاند فراهم آید در چنین زمینه ای ابعاد رهبری و مدیریت آموزشی مورد نظر قرار میگیرند تا میزان تأثیر پذیری عملکرد رهبران مدارس از این مباحث معلوم گردد و مشخص شود که آنان تا چه حد می توانند به تفسیر و تعبیر و اصلاح یا ارائه سیاستها در سطح مؤسسه بپردازند مطالعات مربوط به سیاستهای آموزشی عمدتاً به یکی از صورتهای زیر گرایش داشته است.
1) ارائه یک مدل تحلیلی گسترده که از طریق فرایند سیاست گذاری قابل درک و تفسیر است.
2) تحلیل یک دسته از مسائل مربوط به سیاست های آموزشی
این رویکردهای ناهمگون اغلب نتوانسته اند یک درگ منسجم از فرایند سیاست گذا در یک چارچوب تحلیلی دقیق و مشخص را به دست دهند. بنابراین غالباً آنان که به مطالعه سیاست آموزشی میپردازند و نیز آنان که در مدارس به کار مشغول هستند و در معرض سیاستهای آموزشی قرار دارند به دشواری میتوانند شرایط ناشی از سیاستها را که در آن باید فعالیت کنند درک کنند در عین حال لازم به ذکر است که آنان که در مدارس فعالیت میکنند تنها دریافت کننده و مجری صرف سیاستهایی که در جای دیگری تدوین شده نیستند در بسیاری از موارد آنان میتوانند به شکل دهی فرایند سیاست گذاری به ویژه در سطح مؤسسه اقدام نمایند.
بنابراین هدف اصلی این کتاب تجزیه و تحلیل این گونه موارد در خصوص سیاستها و اجرای آنهاست و مبتنی بر این فرض است که فرایند سیاست گذاری از چند مرحله میگذرد و میتواند در سطوح مختلف انجام گیرد از این رو سیاست گذاری یک درگ ساده اولویتها و یا شگردهای دولتها و یا رهبران مدارس ،نیست سیاست گذاری باید یک فرایند تعاملی تلقی شود که تمام کسانی که از آن سیاستها متأثر هستند باید در فرآیند تدوین آن دخالت داشته باشند ،چه سیاست گذاری هم یک فرایند مستمر و هم مناقشه آمیز است که در جریان آن افراد با ارزشهای رقیب و دسترسی متفاوت به قدرت در پی تدوین سیاست در جهت منافع خود هستند به این منظور یک مدل برای تحلیل سیاست گذاری و اجرای آن تدوین شده که راهنمای تجزیه و تحلیل در سراسر این کتاب به شمار میرود این کتاب همچنین در پی آن است که یک بعد محدود اما مهم بین المللی را در چارچوب این مدل بر این تحلیل .بیفزاید بوتری (۱۹۹۸) و (۲۰۰۰) درصدد ارائه تعریفی از سیاست آموزشی از نظر روندهای جهانی و بررسی تأثیر این روندها بر ارزشهای حرفه ای دست اندرکاران تعلیم و تربیت برآمده است به این منظور او در زمره معدود کسانی است که کوشیده اند یک دیدگاه بین المللی را در زمینه سیاست آموزشی ارائه دهند اگرچه بر اهمیت جهانی سازی در این کتاب صحه گذاشته شده ،است هدف در اینجا آن است که یک تحلیل مبسوط تری از روندهای خاص که در شکل گیری سیاست آموزشی در عرصههای بین الملل داشته اند ارائه شود. در عین حال هدف آن نیست که یک تحلیل بین المللی جامع در اینجا عرضه گروه بلکه نمونههای بین المللی مناسب و مرتبط با بحث به عنوان بخشی از تجزیه و تحلیل مدنظر قرار میگیرند این مطلب به معنای آن است که ناگزیر در این باره انتخاب و گین صورت گرفته و در برخی فصلها ابعاد بین المللی بسیار مشهودتر از سایر فصول کتاب می باشد .
کتاب دارای سه بخش است بخش اول سیاست و آموزش به ماهیت سیاستها میپردازد و با مشخص ساختن برخی مسائل مربوط به تدوین و اجرای سیاستها در سطح کلان آغاز میشود فصل اول در این بخش این پرسش را مطرح می کند: «سیاست آموزشی چیست؟» و بحث اصلی این کتاب را عرضه میکند مبنی بر این که سیاست از ارزشهایی میگیرد که جهت دهنده گفتمان اجتماعی- سیاسی غالب است و هم چنین حاصل ارزشهایی است که از این مباحث منتج شدهاند روندهای سیاست بر مبنای این گفتمانها که جهت استراتژیک سیاستها را تعیین میکنند پدید می آیند و آنها را به سیاست گسترده ای برای استفاده در حوزههای مختلف مانند ،بهداشت اقتصاد و آموزش تبدیل كنند عوامل سیاست در هر یک از این عرصههای فعالیت با اصول سازمانی و شیوه ها و اقدامات اجرایی تعریف می شوند که شامل جزئیات مناسبات سازمانی هستند که برای اجرای سیاستها در سطح منطقه ای یا حتی مؤسسه لازم است فصل دوم این بخش به بورسی مفهوم دولت و رابطه دولت با نهادهای آن میپردازد و بحث بر آن است که ماهیت سیاست آموزشی تا حدی ناشی از مفروضات درباره فرایندهای سیاسی است. سیاستهای برآمده از رویکرد تکثرت گرایی میتواند به طور بارزی از سیاستهای مبتنی بر رویکرد ساختارگرایی متفاوت باشد رابطه بین فرایندهای آموزشی و دولت و مفروضات درباره اهداف آموزش جملگی به ماهیت سیاست آموزشی شکل میدهند بخش دوم مباحث سیاست ،آموزشی مباحث اصلی را که به نظر میرسد هدایت کننده سیاست گذاری آموزشی در بسیاری از کشورها هستند مورد توجه قرار میدهد. فصل ۳ به عنوان سرآغاز این بخش رابطه آموزش و سرمایه انسانی را به عنوان یکی از فراگیرترین این مباحث مورد بررسی قرار میدهد و به این بحث میپردازد که تأکید بر سودآوری به عنوان فلسفه سیاستهای آموزشی اهمیت بیشتری میباید و در نتیجه مسائل مربوط به برابری تحت الشعاع مباحثىی متفاوتند اما ارتباط تنگاتنگ با سودآوری اقتصادی دارند. فصل ۴ نشان میدهد که چگونه عناوین مناقشه آمیز شهروندی و هویت ملی اغلب از جهانی شدن و کاربری اقتصادی متأثر است تا مبنایی برای طیفی از سیاستهای آموزشی فراهم کند و چگونه این امر میتواند بر طرز تلقی ما از برابری و عدالت اجتماعی تأثیر گذارد در فصل ۵ مبحث تازه ای نیز به موازات بحث در باره روندهایی بسوی پاسخگویی ،بیشتر فرصت های افزونتر برای انتخاب و استقلال توسعه یافته مورد بحث قرار گرفته است ،پاسخگویی استقلال و حق انتخاب موضوعاتی هستند که در قلمرو سیاست آموزشی به صورتهای مختلف مطرح میشوند همان طور که سیاستهای گسترش پاسخگویی به صورتهای متفاوت در کشورهای گوناگون ارائه می،شوند پاسخگویی اینک به یک موضع غالب در مباحث جهانی آموزش دست یافته است این فصل به کاوش درباره اشکال مختلف طرح پاسخگویی در زمینه های خاص سیاستها پرداخته بر پاسخگویی در جریان فعالیت نیروهای ،بازار ،انتخاب مدیریت مدرسه محور و ارزیابی عملکرد متمرکز است.
بخش، تأثیر سیاست ،آموزشی به اجرای سیاستهای خاص در شرایط خاص در سطح محلی و مؤسسه میپردازد در عین حال مهم آن است که توجه شود پاسخهای سیاستها در شرایط فرهنگی شکل میگیرد ،بنابراین مباحث و سیاستهای خاصی که انتخاب شدهاند در واقع بازتاب مسائلی هستند که از اهمیت بینالمللی برخوردارند و با استناد به پژوهشهای برگرفته از کشورها و شرایط متفاوت روشن می.شوند نخستین فصل این بخش فصل ،۶ مبتنی بر پژوهشهای انجام شده پیرامون رهبری و مدیریت استراتژیک در مدارس ابتدایی انگلستان و آسیا است. این فصل به بررسی کاربرد انواع شیوه های برنامه ریزی استراتژیک به عنوان بخشی از فرایند سیاست گذاری در هنگ کنگ و انگلستان میپردازد و نشان میدهد که چگونه جهت استراتژیک سیاست میتواند از طریق روشهای سازمانی و عملیات اجرایی به کار گرفته شده در سطح مدرسه اصلاح شود یا تغییر کند در فصل ۷ تأثیر سیاست خاص ارائه شده در انگلستان که حوزههای عمل آموزشی خوانده شده است مورد بررسی قرار میگیرد و نشان داده میشود که یک سیاست ملی برای آن که به اجرا درآید، چگونه تا حد زیادی غالباً به تصمیمات و روشهای اتخاذ شده محلی وابسته است. فصل ۸ به شواهد تجربی برای ارزیابی نحوه تدوین سیاستهایی در سطح خرد از سوی رهبران مدارس در پاسخ به تنوع اجتماعی و فرهنگی در بسیاری از جوامع می پردازد. فصل پایانی به بازاندیشی در ماهیت سیاست آموزشی در پرتو مباحث و مطالعات موردی پیش گفته اختصاص دارد.
کتاب به طور کلی مبتنی بر این فرض است که سیاست گذاری آموزشی یک فرایند پویاست که در آن ملت دولت قدرت خود را به کار برده و با همراهی نمایندگان منطقه ای محلی و حتی در سطح مراکز آموزشی به استفاده از منابع میپردازد ماهیت رابطه بین این نمایندگان مشارکت کننده و شاید رقیب میتواند در طی زمان به تناسب گفتمانهای غالب در صحنه اجتماعی سیاسی و تصمیمات حاصل از سیاستها تغییر کند به عنوان مثال در انگلستان فرایند سیاستگذاری حداقل چهار مرحله را طی ۴۰ سال گذشته سپری کرده است (بل ، ۱۹۹۹۵). مشخصه مرحله سوسیال دموکرات ۷۳ - ۱۹۶۰ مشارکت نمایندگان ملی و محلی و استقلال نسبی در زمینه برنامه درسی در سطح مراکز آموزشی بود مرحله منابع محدود ۸۸-۱۹۷۳ شاهد گسستگی ارتباط نمایندگان ملی و محلی با گرایش به کنترل بیشتر مرکزی و رابطه مستقیم تر بین دولت و مراکز آموزشی بود مرحله ،بازار ۹۷ ۱۹۸۸، با کاهش قدرت و فعالیت نمایندگان ،محلی واگذاری اختیارات مالی به سطح مراکز آموزشی ضمن کنترل متمرکز برنامه درسی و مکانیزمهای قوی پاسخگویی متمایز است در مرحله سرآمدی ۱۹۹۷ ،تاکنون کنترل مرکزی دولت و مکانیزمهای شدید نظارت و پاسخگویی هم چنان به قوت خود باقی است با این تفاوت که تا حدی گسترده تر شده و دامنه آن عرصه آموزش و عملکرد دانش آموز نیز در برگرفته است در کشورهای دیگر نیز نظیر این تغییرات را میتوان یافت. الگوهای نیوزلند و برخی ایالتهای استرالیا روندی مشابه انگلستان داشته اند (گریس ،۱۹۹۷). در هنگ کنگ با تدوین سیاست منطقه خاص مدیریتی تفویض اختیار به سطح مراکز آموزشی افزایش و جنبههایی از کنترل مرکزی کاهش یافت به) فصل ۶ نگاه (کنید در ،فرانسه دولت اختیارات بیشتری را در زمینه تعلیم و تربیت به مراکز آموزشی واگذار میکند و در سنگاپور هم سیاست مشابهی اما در یک نظام متمرکزتر اجرا می.شود بنابراین فرایند سیاست گذاری نباید به عنوان یک مجموعه روابط مطلق بين اجزای آن تلقی شود بلکه الگویی است که همواره در حال تکامل است این روابط به طور دقیق تر در فصل ۱ مورد بحث قرار میگیرد که اینک آن را پی می گیریم.